شهید محمد اسدی متولد ۱۳۶۴ در تهران و مجاورالرضا(ع) بود.
خواهر این شهید میگوید: ما در یک خانواده هشت نفره؛ سه خواهر و پنج برادر بزرگ شدهایم که چهار نفر از برادرانم جزو مدافعین حرم هستند. از گذشته پدر و مادرم ما را با فضای اعتقادی و ارادت به ائمه اطهار(ع )بزرگ کردند. محمد هم در همین خانواده و با همین روحیات مذهبی بزرگ شد.
اعظم اسدی میافزاید: محمد، نام جهادیاش در سوریه غلامعباس و در عراق، ابو زینب بود و سمتش در جهاد، جانشین محور و فرمانده گردان
(خط شکن) بود که در جنوب حلب (خلصه) به شهادت رسید.
از دانشگاه تا خاکریز جنگ
وی درباره سالهای دانشجویی برادرش میگوید: در سالهای ۹۱ تا ۹۳ از فعالان دانشجویی مشهد بود و دبیری شورای انجمنهای علمی دانشجویان دانشگاه پیام نور مشهد را برعهده داشت.
او درباره نحوه رفتن محمد به سوریه توضیح میدهد: برادرم پیش از رفتن به سوریه چهار دوره در جهاد عراق با هزینه شخصی مشارکت کرده بود و دفعه اول همه ما تصورمان این بود که به زیارت رفته است و شهیدان عطایی(ابوعلی)، عارفی، کوهساری و جهانی از دوستان او بودند. او در بحث خانتومان نیز دارای دلاورمردیهای فراوانی است.
او پیش از اعزام به سوریه برای آمادگی روحی و طلبیده شدن ۴۰ روز روزه گرفت و هر شب تا صبح مشغول نماز شب و عبادت بود و به یاد دارم حتی سه شبانهروز هم در حرم امام رضا(ع) بود و خواسته بود بدون مشکل به سوریه برای دفاع برود.
سختتر از فراق
حالا میدانم یادآوری لحظات شهادت یک برادر برای خواهر سخت است، وقتی این خواهر شهید میگوید: زمانی تحمل خانواده شهدا سخت میشود که مشکلات جدی در جامعه میبینیم، آنها جانشان را در اوج جوانی دادند و از همه لذتهای دنیوی چشم پوشیدند. برادرم یکی از همه شهدایی است که برای حفظ ارزشها و اعتقاداتش راه دفاع و شهادت را اولویت دانست. او حتی در دورانی که برایش خواستگاری میرفتیم روی اینکه اگر نیاز به دفاع باشد باید برود، تأکید داشت.
به خاطر مادران چشم انتظار
او ادامه میدهد: همرزمان پاکستانی برادرم با دوربین پیکر چند شهید را بین نیروهای خودی و دشمن میبینند و به جانشین او میگویند، در همان لحظه محمد میرسد و میگوید مادران این شهدا هم چشم به راه فرزندانشان هستند و با چند نفر دیگر داوطلب میشود پیکر آن شهدا را برگرداند که در نزدیکی پیکر شهدا کمین میخورند و درست در اول ماه مبارک رمضان با دهان روزه به شهادت میرسد.
از ویژگیهای اخلاقی شهید که میپرسم، میگوید: برادرم بسیار متدین، اهل عمل و مؤدب بود و احترام به پدر و مادر و بزرگترها را در اولویت رفتارش میدانست و در هیئتی که با خواهران شهدا تشکیل دادهایم، دریافتم که شهدا دارای وجوه مشترکی هستند و یکی از مشترکات آنها پشتیبانی از ولایتفقیه است.
این خواهر صبور به گذشتهها برمیگردد و برایم تعریف میکند: از کودکی در درس موفق و بهشدت دارای مدیریت و برنامهریزی دقیق، خلاق و مبتکر بود تا جایی که در دوران دفاع حرمین بسیار این مدیریت و خلاقیتش مورد توجه فرماندهان قرار گرفت.
حالا میدانم این شهید در ورزشهای (کشتی، کوهنوردی، قایقرانی، والیبال، فوتبال، بدنسازی) و سایر فعالیتهایی چون سرودن شعر، درس و علم، شرکت در فعالیتهای فرهنگی مذهبی دانشگاه، بسیج، هیئت و مساجد و اردوهای ورزشی، فرهنگی و تفریحی، کمک به دیگران، مطالعه و... نیز بسیار حضور جدی داشته است.
در این گفتوگو درمییابم مادر شهید اسدی نیز همچون مادران شهدای جاویدالاثر چشم انتظار فرزندش ماند و در دیدار با رهبرمعظم انقلاب در ولادت حضرت معصومه(س) خواست پیکر پسرش بازگردد تا کمی آرام بگیرد. یک سال و سه ماه همزمان با ولادت امام موسیبنجعفر(ع) با برگشتن تکههایی از پیکر شهید محمد اسدی، هم دل این مادر آرام گرفت و هم خواسته آن شهید بزرگوار برآورده شد. پیکر شهید محمد اسدی در کوهستان پارک خورشید مشهد در کنار مزار شهید مدافع حرم جواد جهانی؛ دوست و همرزش به خاک سپرده شد.
فرازهایی از وصیت نامه شهید
از مهمترین خواستههایم از شما پشتیبانی از ولایتفقیه است، پشتیبان ولایتفقیه باشید و ایشان را به هیچوجه تنها نگذارید تا عاقبتبخیر شوید.
پیروی از رهبر، پیروی از امام زمان(عجلالله تعالیفرجهالشریف) است. از برادرانم میخواهم با جسمشان، کلامشان، قلمشان، عملشان پشتیبان ایشان باشند.
من هم زندگی را دوست دارم و دوست داشتم همسر و فرزندان زیادی داشته باشم، اما حال که جهاد شده و دشمن جنایتکار خدانشناس به سرکردگی آمریکا بر حریم زنان و کودکان بیگناه تجاوز کرده و حتی سر از بدنشان جدا میکنند و حریم اهل بیت را مورد تعرض قرار داده آرام نمینشینم و نمیگذارم به آسودگی به کار خبیثانه خود ادامه داده تا تمامی مسلمانان بیگناه را مورد ظلم و قتل قرار دهد و تا انتقام بیحرمتی به حرم بیبی حضرت زینب(سلاماللهعلیها)، ناموس خدا را نگیریم تا آخرین قطره خون برای رضای خداوند میجنگم.
متأسفانه با بعضی کمکاریها و غرضورزیهای بعضی از مسئولان داخلی و فتنههای بیرونی و خارجی، جمعیت ما، مخصوصاً در کشور ایران و متأسفانه کشور عراق بحث تعداد کم فرزند و دو فرزندی راه افتاده است.
بحث ازدواج، بحث ازدواج آسان، ازدواج در سنین پایین برای دخترها و پسرها، در این مورد کار کنند و این بحث را جدی بگیرند بحث دوری از گناه که در بحث ازدواج به نظر بنده خلاصه میشود اگر در سنین پایین ازدواج کنند کمتر به گناه کشیده میشوند.
اینکه متأسفانه بحث وضعیت مالی را برای فرزندآوری مطرح میکنند، خداوند که به پیامبر میگوید، بگویید به اینها: آیا من در سه جا به اینها روزی ندادم، در رحم مادر، در دوران نوزادی که شیر مادر را خورد و در دورانی که پدرش نانی بر سر سفره میآورد در این سه جا من روزی آنها را میدادم پس، از روزی کسی نباید بترسد همانطور که من روزی خودش را دادم روزی فرزندش را خواهم داد، حتی این را نگویید که وضعیت مالیمان خوب شود، بعد بچه میآوریم. اگر قصدشان خیر باشد خداوند انشاءالله توفیق میدهد آن بچه، بچهای اهل صالح خواهد شد.
در بحث ماهواره، هیچ پدر و مادری نیست که اطلاع نداشته باشد و متوجه نشود که این فیلمها و حتی پیامهای بازرگانی که پخش میشود چقدر ضرر دارد اما باز هم گوشزد شود، با آوردن ماهواره و فیلمهای مستهجن دشمن میخواست وسیلهای داشته باشد که از آن طریق ضربهای را که میخواهد بزند.
شبکههای اجتماعی برای این است که شما را به قهقرا ببرند. جوانان مملکت ما، بدانند اینها برای این است که شیعه علیبنابیطالب را فاسد کنند با این وسایل، جوانان انقلابی را میخواهند تضعیف کنند که آن روزی که میخواهد تصمیم بگیرد و اسلحهاش را بردارد و به سمت میدان جهاد بیاید آن روز تصمیم درست را نگیرد و پاهای او سست شود.
کسانی که فکر میکنند با سر بریدن و قطعه قطعه کردن و قلب از سینه در آوردن و خوردن و گاز زدن و امثال اینها میتوانند ما را بترسانند مثل اینکه اینها مکتب عاشورایی و فرزندان مکتب عاشورایی را نشناختند.
نظر شما